باز ساعت از دوازده گذشت و همون حال غریب همیشگی، آدم های دوازده شب به بعد یک جور دیگه ان، دلتنگن، تنهاییشون عمیق تره، راحت تر احساساتی میشن و اما من از این ساعت که میگذره، دلشوره میگیرم، برای چی نمیدونم، خوبه که آدم قبل نیمه شب بخوابه، من تجربه کردم که آدم احمقانه تصمیم هارو بعد این ساعت میتونه بگیره، بعد این ساعت حرفایی میزنه که صبح یادش میوفته و با خودش میگه عجب اشتباهی کردم! اصن مغز بعد این ساعت اختیارش دست دله، همین الان یاد یه شبایی افتادم، چقدر الان از اون شب ها بدم میاد! اون لحظه خوب بودن ولی همشون زمینه ساز یه اشتباه بودن، یه حس اشتباه، الان خیلی وقته بعد این ساعت با هیچکس حرف نمیزنم، چون این موقع ها احساسات چندبرابر میشن و خطرناک!
#11...برچسب : نویسنده : thedeathlyhallows بازدید : 75